در اثر گناه، درِ خوشبختی و سعادت به روی آدمی بسته، و در مقابل، درِ بدبختی و بیچارگی پیش روی او باز خواهد شد.
«اِنَّ الله یبتلی عباده عند الأعمال السیئة بنقص الثمرات، و حَبس البرکات، و إغلاق خزائن الخیرات، لیتوب تائبٌ، و یُغلق مقلعٌ، و یتذکّر متذکّرٌ، و یزدجر مُزدجرٌ. و قَد جعل اللهُ «سبحانه» الاستغفار سبباً لدرور الرزق و رحمة الخلق، فقال سبحانه: استغفروا ربّکم إنّه کان غفّاراً. یرسل السماء علیهم مِدراراً...»1
شرح گفتار
امیر بیان علی (علیه السلام) در این فراز از خطبه ی نورانی 143 نهج البلاغه، از گناه و آثار مخرّبی که از خود به جای می گذارد سخن به میان آورده و در این باره به زیبایی می فرماید: «همانا خداوند متعال بندگان را به هنگام ارتکاب گناهان، به کمبود میوه ها، و جلوگیری از نزول برکات و بستن در گنج های خیرات، مبتلا می سازد، برای آنکه توبه کننده ای بازگردد و گنهکار، دل از گناه بَرکَند، و پند گیرنده، پند گیرد، و بازدارنده، خود را از گناه باز دارد.
و همانا خداوند استغفار و آمرزش خواستن را، وسیله ی دائمی فرو ریختن روزی، و موجب رحمت بر مخلوقات خود قرار داده و فرموده است: از پروردگار خود آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است، برکات خود را از آسمان بر شما فرو می بارد...»
کلام گهربار مولای متّقیان علی (علیه السلام) بیانگر آن است که منشأ بسیاری از کاستی ها و مشکلات را باید در گناه و اعمال ناشایستی جستجو کرد که از ما انسان ها سر می زند.
آری در اثر گناه، درِ خوشبختی و سعادت به روی آدمی بسته، و در مقابل، درِ بدبختی و بیچارگی پیش روی او باز خواهد شد.
مطابق فرمایش حکیمانه ی امیرالم?منین علی (علیه السلام) آنچه می تواند ما را از سیل ویرانگر گناهان و معاصی رهایی بخشیده، و کشتی زندگی را به ساحل نجات برساند، توبه و بازگشت به آغوش رحمت الهی است.
انسان با ورود به فضای معطّر و ملکوتی توبه، می تواند درهای خیر و برکات را به سوی خود گشوده و از سفره ی بی نظیر رحمت الهی بهره مند شود. پروردگار متعال در کلام نورانی خویش پیوند روشنی میان تقوا و آبادانی و خرّمی برقرار نموده و در این باره به زیبایی می فرماید: «و لو اَنّ اهل القری آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکاتٍ من السماء و الأرض...»2، و اگر اهل شهرها و آبادی ها ایمان آورده و تقوا پیشه می کردند، برکاتی از آسمان و زمین به رویشان می گشودیم.
بنابراین مطابق آیه ی فوق می توان گفت: اگر انسان گنهکار قدم در عرصه ی پاکی نهاده، و با توبه و انابه مملکت باطن خویش را آلودگی گناهان پاک و پیراسته نماید، به یقین از برکات مادی و معنوی خالق متعال بهره مند خواهد گشت.
پس در حقیقت این ما هستیم که باید تصمیم گیرنده باشیم، اگر راه پاکی را پیش گرفته و به عبادت و بندگی خداوند بی همتا روی آوریم، خداوند نیز در مقابل از ما پذیرایی جانانه ای به عمل خواهد آورد و فضای جسم و جان ما را از برکات و خیرات خویش متنعم خواهد ساخت، اما اگر به عکس عمل نموده و به جای قرار گرفتن در مسیر حق، در مسیر ضلالت و گمراهی قدم گذاریم، و از بندگی خداوند به بندگی شیطان و هوای نفس روی آوریم، خداوند متعال نیز در واکنش به رفتار ناشایست ما، به جای برکات، عذاب از آسمان و زمین بر سرمان فرو خواهد ریخت.
شخصی به نام ابوحمزه گوید: شنیدم امام باقر (علیه السلام) فرمود: «هیچ سالی کم باران تر از سال دیگر نیست، ولی خدا باران را به هرجا که بخواهد می فرستد، وقتی مردم مرتکب گناه شوند، خدای عزّوجلّ بارانی را که در آن سال برای آنها مقدّر فرموده، از آنها برگردانده و به سوی بیابان ها و دریاها و کوه ها می فرستد...»3.
در روایتی دیگر سماعه می گوید: شنیدم امام صادق (علیه السلام) می فرمود: «خدا نعمتی را به بنده ای نداده که از او پس بگیرد، جز آنکه گناهی از او سر بزند که به سبب آن سزاوار سلب نعمت خواهد شد.»4.
رفاه در جوامع بی ایمان!
شاید تاکنون با این پرسش مواجه شده باشید که به راستی اگر ایمان و تقوا باعث نزول برکات الهی و نقطه ی مقابلش باعث سلب برکات است، پس چرا ما شاهدیم که در بسیاری از جوامع انسانی که بویی از دین و ایمان نبرده اند، مردم غرق در ناز و نعمتند؟! اما در مقابل جمعی از افراد با ایمان و خداباور در رنج و سختی به سر می برند؟! چگونه می توان سخن نورانی خداوند متعال را با وضع خوبی که در این نوع از جوامع وجود دارد تطبیق داد؟!
در پاسخ به این پرسش مهمّ باید گفت: با رجوع به کتب ارزشمند دینی، به راحتی می توان پاسخ آن را یافت، که ما در اینجا به اختصار به آن می پردازیم:
اول اینکه: این پندار اشتباهی است که ما ثروت را نشانه ی خوشبختی و سعادت بدانیم، چرا که در جوامع بی دین، بسیاری از افراد ثروتمند با وجود امکانات فراوانی که در اختیار دارند، اما همچنان با مشکلات زیادی دست و پنچه نرم می کنند، مشکلاتی که هریک به نوبه ی خود می تواند کانون گرم زندگی را سرد و بی روح ساخته، و آدمی را به انواع دردهای خانمان سوز روحی و جسمی مبتلا سازد.
دوم اینکه: در آموزه های دینی تأکید بی شماری بر تلاش و کوشش های علمی شده است و لذا اگر در این زمینه نقص و کمبودی در جوامع اسلامی دیده می شود، هرگز نباید دین و مذهب را مقصر دانست، چرا که عقب افتادگی محصول کم کاری و تنبلی مسلمان ها است و ارتباطی به اسلام و آموزه های دینی ندارد.
سوم اینکه: وضع کنونی و فعلی آنها را نباید ملاک و معیار قضاوت قرار داد، بلکه باید صبر و حوصله به خرج داد و منتظر بود که آینده، سرنوشت آنها چگونه خواهد بود؟! آیا تا ابد غرق در ناز نعمت می مانند؟! که در اینجا باید گفت: این چنین نیست، بلکه بالآخره وعده ای الهی در مورد آنها به وقوع خواهد پیوست و عاقبت با طوفان بلا و مصیبت، نعمت های الهی از زندگی آنها رخت بسته و به خاک سیاه بدبختی و بیچارگی خواهند نشست.
چهارم اینکه: هم اکنون ما شاهدیم که بسیاری از جوامع غربی و اروپایی علی رغم پیشرفت و رشد فراوانی که در زمینه های مختلف علمی، پژوهی، پزشکی هسته ای، اقتصادی و ... داشته اند، اما نظام اجتماعی آنها در معرض فروپاشی و از هم گسستگی است، به گونه ای که این امر ذهن و اندیشه ی آنها را بدّشت به خود مشغول ساخته و ساعت ها به منظور حل این معضل جدّی، نشست های علمی زیادی برگزار می کنند.
آری وعده ی گریزناپذیر الهی در مورد آنها به زودی تحقق یافته و کشتی زندگی آنها به گِل خواهد نشست.
بنابراین بر این سخن پافشاری باید نمود که ضعف عقیده و ایمان، و آلودگی به گناهان، عامل بسیار مخرّبی است که ساختمان سعادت ابدی انسان را به شدّت به مخاطره انداخته، و سرنوشت تاریکی را پیش روی او خواهد گذاشت، و لذا شایسته است که انسان عاقل از مرکب شیطان و هوای نفس پایین آمده، و با تأسّی به خوبان روزگار، در مسیر توبه و پاکی قدم گذارد، تا در نتیجه باران رحمت الهی، عطش کویر جان او را سیراب، و زندگی ای پر از خیر و برکت را برایش به ارمغان آورد.
گشایشی عجیب در زندگی یک دزد!
در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، در شهر مدینه مردی بود با چهره ای آراسته و ظاهری پاک و پاکیزه، آنچنان که گویی در میان اهل ایمان انسانی نخبه و برجسته است.
او در بعضی از شب ها به دور از چشم مردمان به دزدی می رفت و به خانه های اهل مدینه دستبرد می زد.
شبی برای دزدی از دیوار خانه ای بالا رفت. دید اثاث زیادی در میان خانه ای قرار دارد و جز یک زن جوان کسی در آن خانه نیست. پیش خود گفت: مرا امشب دو خوشحالی است: یکی بردن این همه اثاث قیمتی، یکی هم در آویختن با این زن! در این حال و هوا بود که ناگهان برقی غیبی به دل او زد، آن برق راه فکرش را روشن ساخت، بدین گونه در اندیشه فرو رفت، مگر من بعد از این همه گناه و معصیّت و خلاف و خطا، به کام مرگ دچار نمی شوم؟! مگر بعد از مرگ خداوند مرا م?اخذه نمی کند؟! آیا در آن روز مرا از حکومت و عذاب و عقاب حق راه گریزی هست؟!... پس از اندیشه و تأمل به سختی پشیمان شد و با دست خالی به خانه ی خود برگشت.
هنگامی که آفتاب زد با همان چهره ی به ظاهر خوب و غلط انداز به محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و در حضور آن حضرت نشست، ناگهان مشاهده کرد صاحب خانه ی شب گذشته. (زن جوان)، به محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله) شرفیاب شد و عرضه داشت: زنی بدون شوهر هستم، ثروت زیادی در اختیار من است، قصد داشتم شوهر نکنم، شب گذشته به نظرم دزدی به خانه ام آمده، اگرچه چیزی نبرده ولی مرا در وحشت و ترس انداخته، جرأت اینکه به تنهایی در آن خانه زندگی کنم برایم نمانده، اگر صلاح می دانید شوهری برای من انتخاب کنید.
حضرت به آن دزد اشاره کردند، آنگاه به زن فرمودند: اگر میل داری تو را هم اکنون به عقد او درآورم. عرضه داشت: از جانب من مانعی ندارد.
حضرت آن زن را برای آن شخص عقد بست آن دو با هم به خانه رفتند، آن دزد داستان خود را برای زن گفت که آن دزد من بودم که اگر دست به دزدی زده بودم و با تو چند لحظه ای به سر می بردم، هم مرتکب گناه مالی شده بودم و هم آلوده به معصیّت شهوانی، و بدون شک بیش از یک شب به وصال تو نمی رسیدم، آن هم از طریق حرام، ولی چون به یاد خدا و قیامت افتادم و نسبت به گناه صبر کردم و دست به جانب محرّمات الهی نبردم، خداوند چنین مقرّر فرمود که امشب از درب منزل وارد گردم و تا آخر عمر با تو زندگی خوشی داشته باشم.